موضوع : اعلام تعارض آراﺀ صادره از هیأت تجدیدنظر
دیوان عدالت اداری
تاریخ: 5/12/74 ـ شماره دادنامه: 202 ـ 21 ـ کلاسه پرونده: 74/144 ـ 75/8
شاکی : دادرس شعبه شانزده دیوان عدالت اداری, آقای توفیق عرفانی و دادرس شعبه سیزدهم دیوان آقای تقیان
مقدمه : الف ـ هیأت تجدیدنظر دیوان در رسیدگی به پرونده کلاسه 74/ 939موضوع تقاضای تجدیدنظر اداره کل حقوقی شهرداری تهران نسبت به دادنامه شماره 209 مورخ 13/4/73 صادره از شعبه هشتم دیوان عدالت اداری به شرح دادنامه شماره 841 ـ 27/10/74 نسبت به مازاد مساحت نود و شش متر مربع مغازه با قبول اعتراض شهرداری رأی صادره را فسخ و شکایت در این قسمت را رد نموده است.
ب ـ هیأت تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده ت 1/74/936 موضوع تقاضای تجدیدنظر اداره کل پست استان سیستان و بلوچستان نسبت به دادنامه شماره 23 ـ 24/1/73 صادره از شعبه نهم دیوان در پرونده کلاسه 72/139 بطرفیت غلامرضا دری ده جباری به شرح دادنامه شماره 847 ـ 27/10/74 نسبت به دادنامه معترض عنه ایراد شکلی تشخیص نداده و دادنامه بدوی را عیناً تأیید نموده است.
ج ـ هیأت تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت 1/73/325 موضوع تقاضای تجدیدنظر سازمان تأمین اجتماعی نسبت به دادنامه شماره 13 مورخه 1/2/73 صادره از شعبه 13 دیوان عدالت اداری در پرونده کلاسه 71/743 به طرفیت محمود صیاد طی دادنامه شماره 848 ـ 27/10/74 اعتراض سازمان تأمین اجتماعی را وارد تشخیص و با فسخ دادنامه بدوی حکم به رد شکایت صادر نموده است.
د ـ هیأت تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت/70/1142 موضوع تقاضای تجدیدنظر دادسرای استان هرمزگان نسبت به دادنامه شماره 301 ـ 20/5/70 چنین رأی صادر نموده است: به صراحت ماده 18 قانون دیوان عدالت اداری, احکام دیوان منحصراً در مواردی که براساس بند الف ماده 11 قانون مزبور علیه وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و شهرداریها و تشکیلات و نهادهای انقلابی و مؤسسات وابسته به آنها صادر گردیده قابل تجدیدنظر شکلی است و در سایر موارد قطعی میباشد و نظر به اینکه مورد از مصادیق بند الف ماده 11 نمیباشد لذا قابل طرح و رسیدگی در هیأت تجدیدنظر دیوان عدالت اداری نیست و تقاضای تجدیدنظر مردود اعلام میگردد.
هـ ـ هیأت تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت/71/345 موضوع تقاضای تجدیدنظر هیأت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری آموزش و پرورش استان کرمان نسبت به دادنامه شماره 842 ـ 23/11/70 مورد از مصادیق بند الف ماده 11 قانون دیوان تشخیص نداده و تقاضای تجدیدنظر را مردود اعلام نموده است.
و ـ هیأت تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت2/74/675 موضوع تقاضای تجدیدنظر اداره کل کار و امور اجتماعی استان تهران نسبت به رأی صادره از شعبه شانزدهم در پرونده کلاسه 74/307 طی دادنامه شماره 769 ـ 15/2/74 چنین رأی صادر نموده است: نظر به اینکه از طرف تجدیدنظر خواه اداره کل کار و امور اجتماعی استان تهران ایراد و اعتراض موجهی که فسخ دادنامه بدوی را ایجاب نماید اقامه و ابراز نگردیده است و بر کیفیت رسیدگی و اصدار دادنامه شماره 790ـ1/9/74 از شعبه شانزدهم دیوان عدالت اداری, ایراد شکلی به نظر نمیرسد. بنابه مجموع مراتب مارالذکر دادنامه بدوی تأیید میشود.
ز ـ هیأت تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت2/73/629 موضوع تقاضای تجدیدنظر اداره کل کار و امور اجتماعی استان تهران طی دادنامه 770 ـ 15/12/ 74چنین رأی صادر نموده است: نظر به اینکه دادنامه شماره 254 ـ 19/5/73 صادره از شعبه اول دیوان عدالت اداری از لحاظ نتایج و آثار مترتب بر آن متضمن حکمی بر ضرر واحد دولتی طرف شکایت نیست و نتیجتاً از مصادیق آراﺀ علیه عناوین مذکور در تفسیر ماده 18 قانون دیوان عدالت اداری به شمار نمیرود, لذا قابل اعتراض در هیأت تجدیدنظر دیوان تشخیص داده نمیشود و اعتراض به جهت مذکور رد میشود.
هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجﻩالاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی پور و با حضور رؤسای شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره با اکثریت آراﺀ به شرح آتی مبادرت به صدور رأی مینماید.
رأی هیأت :
اولاً, قانونگذار در تفسیر ماده 18 قانون دیوان عدالت اداری در تبیین و تعیین آراﺀ قابل تجدیدنظر و همچنین آراﺀ قطعی شعب دیوان به شرح ماده واحده مصوب 1/7/ 71چنین مقرر داشته است که «آراﺀ صادره از شعب دیوان عدالت اداری هرگاه علیه عناوین مذکور در قسمت الف باشند علیالاطلاق قابل تجدیدنظر است و چنانچه له عناوین مذکور و یا له و علیه غیر آن عناوین باشند قطعی و لازمالاجرا است», مستنبط از عبارات ماده واحده مزبور این است که در شکایات به طرفیت واحدهای دولتی آراﺀ صادره علیه واحدهای مذکور در کلیه شقوق مندرج در ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری قابل اعتراض و تجدیدنظر میباشد. بنابراین دادنامه شماره 769 مورخ 15/12/74 هیأت تجدیدنظر دیوان که متضمن این معنی میباشد موافق قانون تشخیص داده میشود. ثانیاً, هر چند طبق قسمت آخر ماده 18 قانون دیوان عدالت اداری احکام صادره علیه واحدهای دولتی قابل تجدیدنظر شکلی اعلام گردیده است و رسیدگی شکلی علیالاصول مستلزم احاله پرونده به شعبه صادرکننده رأی معترض عنه و یا شعبه همعرض در صورت نقض رأی میباشد, لیکن قانونگذار حکمی در باب لزوم احاله پرونده به مرجع بدوی در صورت نقض رأی آن مرجع و همچنین قاعدهای درخصوص تعیین تکلیف رأی اصراری وضع نکرده و به شرح قسمت آخر ماده 19 قانون مزبور رأی هیأت تجدیدنظر را قطعی اعلام داشته است که عوامل و جهات فوقالاشعار مفهم لزوم صدور رأی قطعی توسط هیأت تجدیدنظر در جهت تعیین تکلیف شکایت در صورت فسخ یا نقض رأی شعبه بدوی تلقی شده و بر این اساس در آییننامه دادرسی دیوان که به حکم ماده 23 قانون توسط هیأت عمومی دیوان تهیه و به تصویب شورای عالی قضایی وقت رسیده است و لازمالاتباع میباشد مقرراتی درخصوص تأیید صلاحیت هیأت تجدیدنظر بشرح مذکور وضع و از جمله در مادتین 40 و 41 آیین دادرسی دیوان مقرر شده است که هیأت تجدیدنظر برای اتخاذ تصمیم میتواند نسبت به انجام تحقیقات یا اخذ توضیح از طرفین با ملاحظه اسناد و مدارک اقدام و پس از تکمیل پرونده در صورتی که رأی بدوی را مطابق قانون تشخیص دهد آنرا ابرام کند والا رأی مقتضی بر وفق قانون صادر مینماید و یکی از افراد اکثریت انشاﺀ حکم خواهد نمود. بنا به جهات فوقالاشعار دادنامه شماره 209 ـ 13/4/73 هیأت تجدیدنظر دیوان که پس از فسخ دادنامه بدوی, مبادرت به انشاﺀ رأی در جهت تعیین تکلیف شکایت نموده است صحیح و موافق مقررات مذکور شناخته میشود. این رأی به استناد قسمت آخر ماده 20 قانون دیوان عدالت اداری برای شعب دیوان و سایر مراجع مربوط در موارد مشابه لازمالاتباع است.
منبع سایت صلح