از مزرعه که آمد، صدای آدم های غریبه را شنید، خاله ای که دورادور می شناخت چادر سفیدی سرش انداخت و قبل از آن که به خود بیاید، حلقه ساده ای دستان آفتاب سوخته اش را زینت داد. چه معنی دارد... ادامه متن
از مزرعه که آمد، صدای آدم های غریبه را شنید، خاله ای که دورادور می شناخت چادر سفیدی سرش انداخت و قبل از آن که به خود بیاید، حلقه ساده ای دستان آفتاب سوخته اش را زینت داد. چه معنی دارد... ادامه متن
کلیه حقوق برای وبسایت دانشجویان حقوق محفوظ است.